( اسم ) عاریت گرفته شده .
به عاریت داده معار
به عاریت داده معار
معار. [ م ِ / م ُ ] (ع ص ) (از «ع ی ر») اسب با سوارگردنده از راه ، و چپ وراست دونده . (منتهی الارب ). اسبی که برمی گرداند سوارخود را از راه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معار. [ م ُ ] (ع ص ) (از «ع ور») اسب لاغر کرده بعد فربهی ، یا اسب برکنده موی دنب و فربه .(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || اسب به چرا گذاشته و به علف داشته . (منتهی الارب ذیل «ع ی ر»). (از ناظم الاطباء).
مسعودسعد.