کلمه جو
صفحه اصلی

نژه

فرهنگ فارسی

( اسم ) کاج .
نام ستاره ای است از ثوابت ٠

فرهنگ معین

(نَ ژِ ) (اِ. ) ۱ - شاخة درخت . ۲ - چوبی که سقف خانه را با آن پوشش دهند.

لغت نامه دهخدا

نژه . [ ن َ ژَه ْ ] (اِخ ) نام ستاره ای است از ثوابت . (برهان قاطع) (از جهانگیری ).


نژه. [ ن َ ژَه ْ / ژِه ْ ] ( اِ ) شاخ درختی را گویند که بسیار نازک و لطیف برآمده باشد. ( برهان قاطع ) ( از جهانگیری ). شاخ درخت نازک و لطیف. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). شاخ بسیار باریک از درخت. ( ناظم الاطباء ). || ورق طلا و نقره که به هیأت برگ گل بریده باشند و بر سر پادشاهان و نودامادان نثار کنند. ( جهانگیری ) ( برهان قاطع )( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ). || چوبی که بدان سقف خانه را پوشند. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( از السامی ). تیری را خوانند که سقف را بدان بپوشند. ( جهانگیری ). || سقف. ( آنندراج ). || تیر صیاد. ( از ناظم الاطباء ).

نژه. [ ن ِ ژَه ْ ] ( ص ) جبان. هراسان. پریشان. مضطرب. || معزز. محترم. بزرگوار. ( ناظم الاطباء ).

نژه. [ ن َ ژَه ْ ] ( اِخ ) نام ستاره ای است از ثوابت. ( برهان قاطع ) ( از جهانگیری ).

نژه . [ ن َ ژَه ْ / ژِه ْ ] (اِ) شاخ درختی را گویند که بسیار نازک و لطیف برآمده باشد. (برهان قاطع) (از جهانگیری ). شاخ درخت نازک و لطیف . (آنندراج ) (انجمن آرا). شاخ بسیار باریک از درخت . (ناظم الاطباء). || ورق طلا و نقره که به هیأت برگ گل بریده باشند و بر سر پادشاهان و نودامادان نثار کنند. (جهانگیری ) (برهان قاطع)(آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا). || چوبی که بدان سقف خانه را پوشند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از السامی ). تیری را خوانند که سقف را بدان بپوشند. (جهانگیری ). || سقف . (آنندراج ). || تیر صیاد. (از ناظم الاطباء).


نژه . [ ن ِ ژَه ْ ] (ص ) جبان . هراسان . پریشان . مضطرب . || معزز. محترم . بزرگوار. (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. شاخۀ درخت.
۲. چوبی که با آن سقف خانه را بپوشانند.
۳. پولکی که از طلا یا نقره برای نثار کردن بر سر عروس و داماد درست کنند.


کلمات دیگر: