صفحه اصلی
بیهوش دارو
بستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
بیهوشی . دوائیکه شخص را بیحس نماید
لغت نامه دهخدا
بیهوش دارو. ( اِ مرکب ) داروی بیهوشی. دوائی که شخص رابی حس نماید . بیهوشانه.
فرهنگ عمید
داروی بیهوشی، دارویی که تزریق یا استنشاق آن سبب بیهوشی شود، بیهوشانه.
کلمات دیگر: