( قنبر آباد ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد واقع در ۳٠ هزار گزی جنوب خاوری بجنورد و ۴ هزار گزی شمال خاوری مشهد بقوچان موقع آن جلگه و معتدل است - آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل زراعت و مالداری و قالیچه بافی است راه مالرو دارد
قنبراباد
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( قنبرآباد ) قنبرآباد. [ قَم ْ ب َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان افشاریه ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران ، واقع در 31هزارگزی باختر کرج و 10هزارگزی جنوب راه شوسه کرج به قزوین. آب آن از قنات و رود کردان و محصول آن غلات ، بنشن ،صیفی ، چغندرقند، انگور و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و از طریق قاسم آباد بزرگ ماشین میرود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
قنبرآباد. [ قَم ْ ب َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان فشافویه بخش ری شهرستان تهران ، واقع در 50هزارگزی جنوب باختر شهر ری و 20هزارگزی جنوب خاوری راه شوسه قم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنه آن 308 تن است. آب آن از قنات و فاضل آب کرج و محصول آن غلات ، صیفی ، چغندرقند و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و از دامنه آرارکوه ماشین میرود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
قنبرآباد. [ قَم ْ ب َ ] ( اِخ ) ( امام ضامن ) دهی جزء دهستان قمرود بخش مرکزی شهرستان قم ، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری قم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنه آن 50 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، دیمی ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری وگلیم و جاجیم و جوراب بافی است. راه مالرو دارد و ماشین میتوان برد. ساکنین از طایفه چکینی هستند و تغییر مکان نمیدهند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
قنبرآباد. [ قَم ْ ب َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 36هزارگزی باختر نورآباد و 30هزارگزی باختر شوسه خرم آباد به کرمانشاه. موقع جغرافیایی آن جلگه و سردسیر است. سکنه آن 240 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، لبنیات ، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه بابائی کوشه هستند و در زمستان به قشلاق میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
قنبرآباد. [ قَم ْ ب َ ]( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش جویمند حومه شهرستان گناباد، در 3هزارگزی شمال گناباد سر راه شوسه ٔعمومی تربت به گناباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیر است. سکنه آن 327 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، زعفران ، بنشن و شغل اهالی زراعت است و راه اتومبیل رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
قنبرآباد. [ قَم ْ ب َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نقاب بخش جغتای شهرستان سبزوار. در 35هزارگزی شمال خاوری جغتای و یکهزارگزی جنوب جاده عمومی سبزوار. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنه آن 244تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، کنجد و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. از نقاب میتوان اتومبیل برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
قنبرآباد. [ قَم ْ ب َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان فشافویه بخش ری شهرستان تهران ، واقع در 50هزارگزی جنوب باختر شهر ری و 20هزارگزی جنوب خاوری راه شوسه قم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنه آن 308 تن است. آب آن از قنات و فاضل آب کرج و محصول آن غلات ، صیفی ، چغندرقند و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و از دامنه آرارکوه ماشین میرود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
قنبرآباد. [ قَم ْ ب َ ] ( اِخ ) ( امام ضامن ) دهی جزء دهستان قمرود بخش مرکزی شهرستان قم ، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری قم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنه آن 50 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، دیمی ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری وگلیم و جاجیم و جوراب بافی است. راه مالرو دارد و ماشین میتوان برد. ساکنین از طایفه چکینی هستند و تغییر مکان نمیدهند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
قنبرآباد. [ قَم ْ ب َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 36هزارگزی باختر نورآباد و 30هزارگزی باختر شوسه خرم آباد به کرمانشاه. موقع جغرافیایی آن جلگه و سردسیر است. سکنه آن 240 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، لبنیات ، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه بابائی کوشه هستند و در زمستان به قشلاق میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
قنبرآباد. [ قَم ْ ب َ ]( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش جویمند حومه شهرستان گناباد، در 3هزارگزی شمال گناباد سر راه شوسه ٔعمومی تربت به گناباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیر است. سکنه آن 327 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، زعفران ، بنشن و شغل اهالی زراعت است و راه اتومبیل رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
قنبرآباد. [ قَم ْ ب َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نقاب بخش جغتای شهرستان سبزوار. در 35هزارگزی شمال خاوری جغتای و یکهزارگزی جنوب جاده عمومی سبزوار. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنه آن 244تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، کنجد و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. از نقاب میتوان اتومبیل برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
دانشنامه عمومی
قنبرآباد. قنبرآباد ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
قنبرآباد (تاکستان)
قنبرآباد (ری)
قنبرآباد (طبس)
قنبرآباد (کهگیلویه)
قنبرآباد (گناباد)
قنبرآباد (نظرآباد)
قنبرآباد (تاکستان)
قنبرآباد (ری)
قنبرآباد (طبس)
قنبرآباد (کهگیلویه)
قنبرآباد (گناباد)
قنبرآباد (نظرآباد)
wiki: سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۲۴ نفر (۵۰خانوار) بوده است.
wiki: بخش چرام شهرستان کهگیلویه در استان کهگیلویه و بویراحمد ایران است.
این روستا در دهستان چرام قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۲ نفر (۶خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان چرام قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۲ نفر (۶خانوار) بوده است.
wiki: قنبرآباد (کهگیلویه)
پیشنهاد کاربران
روستای قنبرآباد در بخش تل بزان
مسجدسلیمان
روستای توه بزان در بخش آب ماهیک لالی
محل سکونت ایل منجزی بهداروند
روستای تاج الدین امیر قنبر *قنبرآباد. تلخاب تاج الدین *در دهستان
جهانگیری *زیلایی. زیلابی* مسجدسلیمان
محل سکونت تیره آشتیانی وند*آتش بیگان* از طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی بهداروند
*بختیاروند * بود که در آب سد گتوند . . .
جهانگیر خان بختیاروند ایلخان
خلیل خلیل ایل بیگی بختیاروند ایلخان
شاه منصور خان آتش بیگی بختیاروند ایلخان *آشتیان اول*
امیر رستم خان آقاسی
تاج الدین امیر قنبر *تاجمیر عالی*
عالی ویسی
عالی مهمد *محمود*
حیات الله
چهل امیر
آشتیان دوم
. . .
. . .
. .
. .
. .
مسجدسلیمان
روستای توه بزان در بخش آب ماهیک لالی
محل سکونت ایل منجزی بهداروند
روستای تاج الدین امیر قنبر *قنبرآباد. تلخاب تاج الدین *در دهستان
جهانگیری *زیلایی. زیلابی* مسجدسلیمان
محل سکونت تیره آشتیانی وند*آتش بیگان* از طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی بهداروند
*بختیاروند * بود که در آب سد گتوند . . .
جهانگیر خان بختیاروند ایلخان
خلیل خلیل ایل بیگی بختیاروند ایلخان
شاه منصور خان آتش بیگی بختیاروند ایلخان *آشتیان اول*
امیر رستم خان آقاسی
تاج الدین امیر قنبر *تاجمیر عالی*
عالی ویسی
عالی مهمد *محمود*
حیات الله
چهل امیر
آشتیان دوم
. . .
. . .
. .
. .
. .
کلمات دیگر: