کلمه جو
صفحه اصلی

میانه رو


مترادف میانه رو : معتدل

متضاد میانه رو : تندرو، افراطی، دست راستی

فارسی به انگلیسی

moderate, economical, frugal, modest, reasonable, temperate, abstemious, bland, centrist, middle-of-the-road

moderate, economical


abstemious, bland, centrist, moderate, modest, reasonable, temperate


فارسی به عربی

صاحی , معتدل , مقتصد

مترادف و متضاد

moderate (صفت)
مناسب، محدود، ارام، متعادل، ملایم، میانه رو، معتدل

frugal (صفت)
با صرفه، اندک، صرفه جو، مقتصد، میانه رو

sober (صفت)
هوشیار، سنگین، عاقل، بهوش، متین، موقر، میانه رو

temperate (صفت)
ملایم، میانه رو، معتدل

معتدل ≠ تندرو، افراطی، دست‌راستی


فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه در اعمال خود افراط و تفریط نکند معتدل .

ویژگی فردی که رفتاری میانه‌روانه در مصرف الکل دارد


فرهنگ معین

( ~. رُ ) (ص فا. ) معتدل ، کسی که نه افراط می کند نه تفریط .

لغت نامه دهخدا

میانه رو. [ ن َ / ن ِ رَ / رُو ] ( نف مرکب ) آن که در هیچ کاری افراط و تفریط نمی کند. ( ناظم الاطباء ). معتدل که نه به افراط گراید و نه به تفریط. معتدل درعقاید و اعمال. متوسطالسیر. ( یادداشت مؤلف ). متوسطدر افعال و اقوال. ( آنندراج ). مقتصد، میانه رو در نفقه عیال یعنی نه مسرف و نه تنگ گیر. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

کسی که در هیچ کاری افراط و تفریط نکند، میانه گیر.

دانشنامه عمومی

میانه رو یا معتدل در سیاست و دین فردیست که افراطی، حزبی/جناحی، یا رادیکال نیست.
مجمع گزینندگان
رأی دهندگانی که خود را متمایل به مرکز طیف سیاسی توصیف می کنند، اغلب منظورشان این است که دیدگاه سیاسی میانه رو دارند، و از چپ یا راست افراطی حمایت نمی کنند. نظرسنجی گالوپ نشان داده بین ۳۵–۳۸٪ آمریکاییان در ۲۰ سال گذشته خود را میانه رو دانسته اند.

فرهنگستان زبان و ادب

{temperate} [اعتیاد] ویژگی فردی که رفتاری میانه روانه در مصرف الکل دارد

پیشنهاد کاربران

اعتدال

Moderate
Temperate
Middle of the road


کلمات دیگر: