۱- ( مصدر ) پیر شدن سفید موی گردیدن . ۲- ( اسم ) پیری : شاید که مرد پیر بدین گه جوا شود گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب . ( رودکی )
مشیب
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - سپیدموی . ۲ - پیری .
لغت نامه دهخدا
مشیب. [م َ ] ( ع مص ) سپید گشتن موی و پیر شدن. ( یادداشت مؤلف ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). || ( اِمص ) سپیدی موی و پیری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). پیری. ( دهار ). پیری. دومویی. شیب. شیبه. ( یادداشت مؤلف ) :
شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان
گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب.
شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان
گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب.
رودکی.
فرهنگ عمید
۱. پیر شدن، سفید شدن مو.
۲. پیری و سفیدی موی.
۲. پیری و سفیدی موی.
پیشنهاد کاربران
هو
پیر ، پیر شدن.
پیر ، پیر شدن.
- پیری
- صبی : کودکی
- صبی : کودکی
کلمات دیگر: