کلمه جو
صفحه اصلی

نشست و برخاست کردن

فارسی به انگلیسی

mingle

فرهنگ فارسی

معاشرت کردن . رفت و آمد و داشتن یا هم نشینی کردن . مصاحبت .

لغت نامه دهخدا

نشست و برخاست کردن . [ ن ِ ش َ ت ُ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معاشرت کردن . رفت و آمد داشتن . || هم نشینی کردن . مصاحبت . رجوع به نشست و برخاست شود.


پیشنهاد کاربران

نشست وخاست افتادن ؛ هم صحبت شدن. ملاقات کردن : بوصادق را نشست و خاست افتاد با قاضی بلخ ابوالعباس. ( تاریخ بیهقی ) .

Consort


کلمات دیگر: