کلمه جو
صفحه اصلی

عواص

لغت نامه دهخدا

عواص. [ ع َ ] ( ع اِ ) راههای آمدوشد روباه. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به عویص شود.

عواص. [ ع َ صِن ْ ] ( ع ص ، اِ ) عَواصی. ج ِ عاصی. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عاص و عواصی شود.

عواص . [ ع َ ] (ع اِ) راههای آمدوشد روباه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عویص شود.


عواص . [ ع َ صِن ْ ] (ع ص ، اِ) عَواصی . ج ِ عاصی . (از اقرب الموارد). رجوع به عاص و عواصی شود.


پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری نحوه بیان
اسم عباس است
عواص ::عباس
عواصعلی::عباس علی
غلومعواص::غلامعباس



کلمات دیگر: