bumpkin, churl, hick, rustic, peasant, rural, villager
دهاتی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
فظ , فلاح
مترادف و متضاد
کشاورز، دهاتی، رعیت، روستایی
دهاتی، اهل جای دورافتاده
دهاتی، روستایی، اهل ده
دهاتی، روستامنش
دهاتی، ادم بی تربیت، شخص پست
دهاتی، خرس، روستایی، کفش های زمخت سنگین
دهاتی، ادم خشن، ادم بی تربیت، روستایی، باغبان
نادان، دهاتی، روستایی، برزگر
دهاتی، روستایی، ادم خشن و زمخت
دهاتی، روستایی، گل میخ، میخ سرپهن
دهاتی، روستایی، پیاده سبک اسحلهایرلندی
دهاتی، رعیت، بنده
دهاتی، خشن، بی نزاکت
دهاتی، بسبک معماری قدیم یونان، وابسته به مردم دوریس یونان قدیم
دهاتی، روستایی، مربوط به دهکده
دهاتی، کوته فکر، کوتاه نظر، بدون سعه نظر
فرهنگ فارسی
مانند ایلاتی در تداول عامه اهل روستا .
لغت نامه دهخدا
دهاتی. [ دِ ] ( ص نسبی ) ( اصطلاح عامیانه ) ( مرکب از: ده ، قریه و «ات » مأخوذ از تازی نشانه جمع و یای نسبت ) مانند ایلاتی در تداول عامه ، اهل روستا. اهل ده. ساکن ده. مقابل شهری. ( یادداشت مؤلف ). روستایی.مقابل شهری. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ده شود. || مردم ساده لوح و بی اطلاع. ( از ناظم الاطباء ).
دانشنامه عمومی
دهاتی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
دهاتی (آلبوم)
دهاتی (پروانه)
دهاتی (آلبوم)
دهاتی (پروانه)
wiki: گونه از تیره فرچه پایان است.
wiki: دهاتی (پروانه)
پیشنهاد کاربران
یعنی الوان یا رنگارنگ چون در قدیم روستا نشینان لباس های رنگی می پوشیدند
مردمانی که بر اصول ساده زیستی وشهر گریزی ثابت قدم میباشند و بسیار زحمتکش قانع و شاکرند و در اقلیت بسر میبرند.
Countrified
کلمات دیگر: