کلمه جو
صفحه اصلی

از سر باز کردن

فارسی به انگلیسی

to play or put off, to evade, to bungle, to give a stand - off to


مترادف و متضاد

evade (فعل)
طفره رفتن، تجاهل کردن، طفره زدن، از سر باز کردن، طفره زدن از، گریز زدن از

put off (فعل)
تاخیر کردن، عقب انداختن، معوق گذاردن، از سر باز کردن، سردواندن، به بعد موکول کردن

put over (فعل)
تاخیر کردن، بتاخیر انداختن، از سر باز کردن، با زحمت به انجام رساندن

پیشنهاد کاربران

Shake off


کلمات دیگر: