بتاوار. [ ب َ ] ( اِ، ق ) عاقبت. انجام. آخر کار. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). در آخر. سرانجام :
من خوب مکافات شما بازگذارم
من حق شمانیز گذارم به بتاوار .
من خوب مکافات شما بازگذارم
من حق شمانیز گذارم به بتاوار .
منوچهری.
اثری مانده از آن داغ بتاوار مرا.سوزنی.