کلمه جو
صفحه اصلی

صوفه

فرهنگ فارسی

پشم گوسفند و آن اخص است از صوف

لغت نامه دهخدا

صوفة. [ ف َ ] (اِخ ) پدر قبیله ای است از مضر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بنی صوفه در تمام دوره ٔ سلطه ٔ بنی جرهم و بنی خزاعه سه چیز از مراسم حج را بعهده داشتند: اجازه ٔ عرفات ، افاضه ٔ از مزدلفه ، اجازه ٔ ازمنی . (تاریخ اسلام تألیف فیاض چ 1 ص 43).


صوفة. [ ف َ ] (ع اِ) پشم گوسفند و آن اخص است از صوف . (منتهی الارب ).


( صوفة ) صوفة. [ ف َ ] ( ع اِ ) پشم گوسفند و آن اخص است از صوف. ( منتهی الارب ).

صوفة. [ ف َ ] ( اِخ ) پدر قبیله ای است از مضر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). بنی صوفه در تمام دوره سلطه بنی جرهم و بنی خزاعه سه چیز از مراسم حج را بعهده داشتند: اجازه عرفات ، افاضه از مزدلفه ، اجازه ازمنی. ( تاریخ اسلام تألیف فیاض چ 1 ص 43 ).

دانشنامه عمومی

صوفه (روستا). صوفیه به عربی ( الُصوفیة )، روستایی است در دهستان مُسْتبا از توابع استان حَجّه در کشور یمن در شبه جزیره عربستان.


کلمات دیگر: