دختران زیرک
رمم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رمم. [ رِ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ رِمّة. ( اقرب الموارد ). حبل رمم ؛ رسن کهنه و پوسیده. ( منتهی الارب ). رجوع به رمة شود.
رمم. [ رُ م ُ ] ( ع ص ، اِ ) دختران زیرک. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغه ) .
رمم. [ رُ م ُ ] ( ع ص ، اِ ) دختران زیرک. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغه ) .
رمم . [ رِ م َ ] (ع اِ) ج ِ رِمّة. (اقرب الموارد). حبل رمم ؛ رسن کهنه و پوسیده . (منتهی الارب ). رجوع به رمة شود.
رمم . [ رُ م ُ ] (ع ص ، اِ) دختران زیرک . (منتهی الارب ) (از متن اللغه ) .
فرهنگ عمید
= رِمّه
رِمّه#NAME?
کلمات دیگر: