صنعت های پنج گانه، صنایع خمس یا صنایع خمسه در منطق به صنعت های برهان، جدل، خطابه، شعر، و مغالطه گفته می شود:
بُرهان، قیاسی است که مقدمات آن منحصراً از قضایای یقینی یا یقینیات(محسوسات، تجربیات، اوّلیّات و متواترات) یا از قضایایی که در تحلیل منتهی به یقینیات شود، تألیف شده باشد. بنابراین قیاس برهانی، قیاسی است که هم صورت و هم مادّهٔ آن هر دو در نهایت اتقان است، بنابراین نتیجه اش کاملاً قابل اعتماد است و در آن مجال تشکیک نیست.
جَدَل یا مُجادِلِه، استدلالی است که از قضیه های مشهور یا مورد قبول مخاطب تشکیل می شود، و برای قانع سازی طرف مقابل به کار می رود. صورت سادهٔ جدل این است که یکی دیگری را با پرسش های پی درپی و متعدد روبه رو می کند به طوری که سرانجام او به تناقض گویی بیافتد و محکوم شود. در این مبارزه کسی که بتواند از پذیرفته های طرف مقابل بهره گیرد و او را به بن بست بکشاند، پیروز می شود.
خطابه یا خطبه یا وعظ، سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن ها را مخاطب قرار می دهند. آیین سخنوری را خطابت می گویند. مقدمات خطابه از مشهورات و مظنونات و مقبولات است . و چون خطیب به اقوال پیامبران و اولیای دین و بزرگانی که مقبول القولند استشهاد می جوید ، و لحن را نیز با کلام متناسب می کند ، سخنش بر دل می نشیند.
شعر در علم منطق، سخنی خیال انگیز است که سبب تأثّر روحی دل خواه در مخاطب می شود. شعر در منطق یکی از صنعت های پنج گانه است که در این تعریف منطقی، سخن جنس آن و خیال انگیز بودن فصل آن است و با تعریف شعر در ادبیات اندکی تفاوت دارد. در شعر منطقی وزن و قافیه و سایر شرایط ادبی ضرورت ندارد. از این رو اگر سخنی وزن و قافیه داشته باشد اما از جنبه تخیل تهی باشد، از نظر منطق شعر محسوب نمی شود. برانگیختن قوهٔ تخیل شرط اصلی (فصل) شعر در منطق است.
کسی که خیال خود را روی این شعر متمرکز کند، خود را به جای شیر می گذارد و بدون احساس خطر به دشمن حمله می کند.
مُغالِطِه، سَفسَطه یا مَغلَطِه (به فارسی سره: دژفرنود) استدلالی است که از نظر علم منطق نادرست باشد. مغالطه جزئی از برهان است که به طور قابل اثباتی در منطق آن ایراد وجود دارد و بنابراین کل برهان را نامعتبر می سازد.
بُرهان، قیاسی است که مقدمات آن منحصراً از قضایای یقینی یا یقینیات(محسوسات، تجربیات، اوّلیّات و متواترات) یا از قضایایی که در تحلیل منتهی به یقینیات شود، تألیف شده باشد. بنابراین قیاس برهانی، قیاسی است که هم صورت و هم مادّهٔ آن هر دو در نهایت اتقان است، بنابراین نتیجه اش کاملاً قابل اعتماد است و در آن مجال تشکیک نیست.
جَدَل یا مُجادِلِه، استدلالی است که از قضیه های مشهور یا مورد قبول مخاطب تشکیل می شود، و برای قانع سازی طرف مقابل به کار می رود. صورت سادهٔ جدل این است که یکی دیگری را با پرسش های پی درپی و متعدد روبه رو می کند به طوری که سرانجام او به تناقض گویی بیافتد و محکوم شود. در این مبارزه کسی که بتواند از پذیرفته های طرف مقابل بهره گیرد و او را به بن بست بکشاند، پیروز می شود.
خطابه یا خطبه یا وعظ، سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن ها را مخاطب قرار می دهند. آیین سخنوری را خطابت می گویند. مقدمات خطابه از مشهورات و مظنونات و مقبولات است . و چون خطیب به اقوال پیامبران و اولیای دین و بزرگانی که مقبول القولند استشهاد می جوید ، و لحن را نیز با کلام متناسب می کند ، سخنش بر دل می نشیند.
شعر در علم منطق، سخنی خیال انگیز است که سبب تأثّر روحی دل خواه در مخاطب می شود. شعر در منطق یکی از صنعت های پنج گانه است که در این تعریف منطقی، سخن جنس آن و خیال انگیز بودن فصل آن است و با تعریف شعر در ادبیات اندکی تفاوت دارد. در شعر منطقی وزن و قافیه و سایر شرایط ادبی ضرورت ندارد. از این رو اگر سخنی وزن و قافیه داشته باشد اما از جنبه تخیل تهی باشد، از نظر منطق شعر محسوب نمی شود. برانگیختن قوهٔ تخیل شرط اصلی (فصل) شعر در منطق است.
کسی که خیال خود را روی این شعر متمرکز کند، خود را به جای شیر می گذارد و بدون احساس خطر به دشمن حمله می کند.
مُغالِطِه، سَفسَطه یا مَغلَطِه (به فارسی سره: دژفرنود) استدلالی است که از نظر علم منطق نادرست باشد. مغالطه جزئی از برهان است که به طور قابل اثباتی در منطق آن ایراد وجود دارد و بنابراین کل برهان را نامعتبر می سازد.
wiki: صنعت های پنج گانه