jackknife, knife
گزلیک
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
سکین
مترادف و متضاد
شمشیر، تیغه، کارد، نیشتر، چاقو، گزلیک
فرهنگ فارسی
گزلک:کاردکوچک دسته دار
(اسم ) پرده ای که از چرم که بر طرف وحشی ( خارجی ) چشم اسب نهند .
پرده از چرم که بر طرف وحشی چشم اسب نهند .
(اسم ) پرده ای که از چرم که بر طرف وحشی ( خارجی ) چشم اسب نهند .
پرده از چرم که بر طرف وحشی چشم اسب نهند .
فرهنگ معین
(گَ یا گِ ) [ تر. ] (اِ. ) چاقوی کوچک دسته دار.
لغت نامه دهخدا
گزلیک . [ گ َ ] (اِ) چاقوی نوک تیز شبیه به کارد (در گناباد خراسان ). قسمی چاقوی نوک تیز که تیغه ٔ آن بر روی دسته خم نشود. رجوع به گزلک شود.
گزلیک . [ گ ُ ] (ترکی ، اِ مرکب ) پرده ای از چرم که بر طرف وحشی چشم اسب نهند .
گزلیک. [ گ َ ] ( اِ ) چاقوی نوک تیز شبیه به کارد ( در گناباد خراسان ). قسمی چاقوی نوک تیز که تیغه آن بر روی دسته خم نشود. رجوع به گزلک شود.
گزلیک. [ گ ُ ] ( ترکی ، اِ مرکب ) پرده ای از چرم که بر طرف وحشی چشم اسب نهند .
گزلیک. [ گ ُ ] ( ترکی ، اِ مرکب ) پرده ای از چرم که بر طرف وحشی چشم اسب نهند .
فرهنگ عمید
نوعی کارد کوچک دسته دار.
گویش مازنی
چاقوی کوچک
تیغه ای شبیه کارد که نوک آن پهن و عریض بوده و کفاشان آن را ...
/gezlik/ چاقوی کوچک & تیغه ای شبیه کارد که نوک آن پهن و عریض بوده و کفاشان آن را برای تراشیدن و یا بریدن چرم به کار برند
کلمات دیگر: