کلمه جو
صفحه اصلی

لی لی کردن

فارسی به انگلیسی

hop, skip, to hop

to hop


hop, skip


فارسی به عربی

قفزة , ورک

مترادف و متضاد

hop (فعل)
رقصیدن، خمیدن، پرواز دادن، پلکیدن، لی لی کردن، روی یک پا جستن، رازک بار اوردن، جست وخیز کوچک کردن، لنگان لنگان راه رفتن

hip (فعل)
مختل کردن، جستن، لی لی کردن

skip (فعل)
تپیدن، پریدن، جست و خیز کردن، ورجه ورجه کردن، پرش کردن، لی لی کردن، بالا و پایین رفتن، جست زدن، از قلم اندازی، رقص کنان حرکت کردن، سفید گذاردن قسمتی از نقاشی

spring (فعل)
پریدن، جهیدن، لی لی کردن، جهش کردن، قابل ارتجاع بودن، حالت فنری داشتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) یک پارا در هوا نگهداشتن و با پای دیگر راه رفتن : با مرحوم پدرش و جمعی دیگر که آنان را نمی شناخت در صحن حرم امام رضا لی لی میکرد ...
با یکپای جه جهان رفتن ٠ حجل ٠ یکپای بر داشته جستن مردم ٠ تعتاب ٠ عتبان ٠ با یکپای جهان جهان رفتن ٠ بر جستن دررفتن بیک پای ٠ دویدن بر یک پای ٠ جستن و فرو جستن در طی مسافتی ٠

لغت نامه دهخدا

لی لی کردن. [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) با یکپای جه جهان رفتن. حجل. یکپای برداشته جستن مردم. تعتاب. عتبان. با یکپای جهان جهان رفتن. برجستن در رفتن بیک پای. دویدن بر یک پای. جستن و فرو جستن در طی مسافتی.

پیشنهاد کاربران

کاش توضیح بازی لی لی رو به انگلیسی میداشت
. . . .

playing hopscotch


کلمات دیگر: