کلمه جو
صفحه اصلی

گریس


برابر پارسی : روغن، پیه، چربی

فارسی به انگلیسی

grease, lube, lubricant, dope

grease


dope, grease, lube, lubricant


فارسی به عربی

دهن

مترادف و متضاد

grease (اسم)
چاپلوسی، روغن، مداهنه، چربی، گریس، روغن اتومبیل

فرهنگ فارسی

یوان نقاش کوبیست اسپانیایی ( و. مادرید ۱۸۸۷ - ف. ۱۹۲۷ م . ) .
پیه، روغن، چربی
( اسم ) یکی از محصولات نفتی و آن روغنی است بصورت نیمه جامد که در صنعت از آن جهت لغزنده کردن لولا ها و نقاط تماس استفاده میشود .

فرهنگ معین

(گِ ) [ انگ . ] (اِ. ) روغن ، چربی .

لغت نامه دهخدا

گریس. [ گ ِ ] ( اِ ) مصحف «کربس »، «کربش » ( دهخدا ) و گربز، و کریس. ( حاشیه برهان چ معین ). مکر و حیله و فریب. ( برهان ). گریسته بمعنی فریب. ( آنندراج ). || چاپلوسی. ( برهان ).

فرهنگ عمید

مادۀ جامد یا نیمه جامد که از چربی های گوناگون و استئارین ها به دست می آید و به منظور روان کردن قطعات صنعتی و جلوگیری از زنگ زدن آن ها به کار می رود.

دانشنامه عمومی

گریس از مشتقات نفتی دارای گرانروی زیاد می باشد.
تاکنون تعاریف متعددی برای گریس داده شده که عمده ترین آن ها عبارتند از:
گریس در دمای محیط جامد یا نیمه جامد است. گریس ها بر اساس میزان گرانروی به ۹ گرید گوناگون تقسیم بندی می شوند. نامگذاری گریس ها ۶ گروه اطلاعاتی را در بر می گیرد که با حروف و اعداد مشخص می شوند.
گریس از مخلوط یک غلیظ کننده (صابون فلزی) با یک روانساز (روغن) ساخته می شود. غلیظ کننده ها هیدروکربن هایی هستند که ۵۰ تا ۶۰ (حتی گاهی بیش از ۸۰) اتم کربن دارند. در عوض هیدروکربن سازنده روغن ها معمولاً بیش از ۳۰ اتم کربن ندارند.

پیشنهاد کاربران

معنی روستای گریس واقع در خوی ( اسم واقعی این روستا ترکی وبصورت گیر اوس = qır �s می باشد که از دو کلمه ( گیر = qır = پاره کن فعل امر از مصدر گیرماخ = qırmax یا گیر ماک = qırmak ( ترکی استانبولی ) و اوس = �s = راستای عمودی . چون مصوت ( اُو = � ) در فارسی وجود ندارد بجای آن از حرف ( ی ) استفاده شده است.
گریس = qır �s = روستایی که اطرافش پر از پرتگاه میباشد.


کلمات دیگر: