مترادف لوده : بی غیرت، مزاح، مسخره، هرزه، هزال
لوده
مترادف لوده : بی غیرت، مزاح، مسخره، هرزه، هزال
فارسی به انگلیسی
pannier, clown, buffoon
apish, buffoon, clown, comic, flippant, fool, harlequin, humorist, witty, zany
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
بیغیرت، مزاح، مسخره، هرزه، هزال
فرهنگ فارسی
شربتی
تریدی از خرده نان خشک و سبوس که گاو را دهند . یا آن را شربتی نیز گویند .
شخصیتی کمدی در نمایش که حرکات و گفتار مضحک دارد
فرهنگ معین
(لَ دِ) (اِ.) سبد، کواره .
(لَ دِ ) (اِ. ) سبد، کواره .
( ~ .) (عا.) خوش طبع ، بذله گوی .
لغت نامه دهخدا
لوده. [ دَ / دِ ] ( اِ ) تریدی از خرده نان خشک و سبوس که گاو را دهند. تریدی از نان و سبوس نواله گاو را. || میوه داری است میوه آن به رنگ و طعم گیلاس واز میوه گیلاس خردتر است. آن را شربتی نیز گویند.
لوده . [ دَ / دِ ] (اِ) تریدی از خرده ٔ نان خشک و سبوس که گاو را دهند. تریدی از نان و سبوس نواله ٔ گاو را. || میوه داری است میوه ٔ آن به رنگ و طعم گیلاس واز میوه ٔ گیلاس خردتر است . آن را شربتی نیز گویند.
لوده . [ ل َ / لُو دَ / دِ ] (ص )مزاح . چکه . سخت چکه . خوش طبع. دَعّابه . آنکه سخنان خنده آور گوید برای لذت خویش و دیگران . بخلاف مسخره که برای دیگران گوید تا چیزی بدو دهند. سخت مزاح . شوخ ومزّاح که هیچگاه مزاح او زننده نیست و برای خوشی خود مزاح کند. کلمه ٔ لوده بیشتر در صفت زنان و چکه در مردان مستعمل است . || بددهن . فحاش (از لغت گناباد خراسان ). || (اِ) سبد دراز که بر پشت گیرند و بر اسب و خر نیز بار کنند و آن را گواره نیز گویند. (آنندراج ). سبدی باشد دراز که میوه در آن کنند و بر پشت گرفته به جاها برند و دو تای آن را بر چاروا بار کنند. (برهان ). گواره . سبد بزرگ که در آن میوه ریزند: العیاذ باﷲ گوده ملا که لوده ٔ خداست . (از نامه ٔ قائم مقام فراهانی از سبک شناسی ج 3 ص 354).
فرهنگ عمید
شوخ، خوش طبع.
شوخ؛ خوشطبع.
کواره؛ سبد بزرگ.
دانشنامه عمومی
(فتح اول و سکون دوم و فتح سوم و سکون چهارم) احمق.
فهرست شهرهای ایتالیا