نایب مناب
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
کاهن
مترادف و متضاد
خلیفه، معاون، قائم مقام، جانشین، کشیش بخش، نایب مناب
فرهنگ فارسی
جانشین . خلیفه .
لغت نامه دهخدا
نایب مناب. [ ی ِ م َ ] ( ص مرکب ) جانشین. خلیفه. قائم مقام. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به نائب مناب شود.
نائب مناب. [ ءِ م َ ] ( ص مرکب ) جانشین. خلیفه. قائم مقام. ( ناظم الاطباء ) : و ما ضامن و صاحب عهد شدیم ازجانب امیرالمؤمنین و عامل او فلان بن فلان و آن کسی که قایم مقام و نائب مناب او باشد. ( تاریخ قم ص 152 ).
بود سنان تو نائب مناب صد فتنه
شود حسام تو قائم مقام صد طوفان.
انجمش قائم مقام ماهتاب.
بود سنان تو نائب مناب صد فتنه
شود حسام تو قائم مقام صد طوفان.
وحشی.
ماه او نائب مناب آفتاب انجمش قائم مقام ماهتاب.
صهبا.
رجوع به نائب و نایب شود.فرهنگ عمید
جانشین، قائم مقام، خلیفه.
کلمات دیگر: