کلمه جو
صفحه اصلی

گل الود

فارسی به انگلیسی

muddy, turbid, splashed with mud, murky

فارسی به عربی

سمیک , عکر , موهل

مترادف و متضاد

thick (صفت)
سفت، انبوه، گل الود، چاق، کلفت، ستبر، ضخیم، تیره، غلیظ، پر پشت، چاق و چله، گرفته، ابری، زیاد، صخیم

bedraggled (صفت)
کثیف، گل الود، الوده، خیس

muddy (صفت)
گل الود، تیره، گلی، چرکین، پر از گل

shod (صفت)
گل الود

turbid (صفت)
گل الود، تیره، مه الود، کدر، درهم و برهم

feculent (صفت)
گل الود، مثل مدفوع

فرهنگ فارسی

( گل آلود ) یا خم گل آلود . کر. زمین : هر شام کزین خم گل آلود بر خنبر. فلک شود دود ... ( نظامی )

لغت نامه دهخدا

( گل آلود ) گل آلود. [ گ ِ ]( ن مف مرکب ) تیره از خاک و لای. گل آلوده :
در گریه وداع تذروان کبک لب
طاووس وار پای گل آلود میبریم.
خاقانی.
دلم که خدمت زلف تو کرد چون گلسر
نکرده پای گل آلود شانه بازآورد.
خاقانی.
هر شام کز این خم گل آلود
بر خنبره فلک شود دود.
نظامی.
- امثال :
آب را گل آلود کردن و ماهی گرفتن .
و رجوع به گل آلوده شود.

واژه نامه بختیاریکا

( گل آلود ) شُله شوو؛ گلّین؛ لِقِن؛ هره هره ای

پیشنهاد کاربران

کثیف

آلوده
گلی

آب گلی

یعنی اب را کثیف کردن . یعنی کثیف .

( گ _ ُ ) :
*دچاره تهو و استفراغ شدن
*پوسیده شدن
*نو گُل
*درخت یا بوته ای که شروع به شکوفه و غنچه دادن کرده باشد.
*گُل همیشه بهار یعنی همیشه غنچه و گل دارد
( گ – ِ ) :
*کثیف شده ، *آلوده، *گرفتار عذابی شدن
*گِلی که به واسطه کثیفی دیگر پاک نباشد *اشاره به انسانی دارد که به چیزی مبتلا گشته، و سخت بتواند از آن خلاص شود، و بسته به نوع جمله به دوصورت زیر بیان می شود.
مثال:آلوده به عشق، جنبه ی مثبت
مثال:آلوده به شهوت ، جنبه ی منفی
*زمینی که آلوده شده باشد


کلمات دیگر: