کلمه جو
صفحه اصلی

لقاح کردن

فارسی به انگلیسی

fecundate

فارسی به عربی

خصب , ملقح

مترادف و متضاد

fertilize (فعل)
کود دادن، حاصلخیز کردن، بارور کردن، پتاس زدن به، لقاح کردن

impregnate (فعل)
ابستن کردن، لقاح کردن، اشباع کردن

pollinate (فعل)
لقاح کردن، گرده افشانی کردن


کلمات دیگر: