کلمه جو
صفحه اصلی

واقعا


مترادف واقعا : بدرستی، حقیقتاً، کاملاً، نهمار

برابر پارسی : به راستی، بدرستی، براستی، به درستی، بی گمان | ( واقعاً ) به راستی

فارسی به انگلیسی

effectually, fairly, frankly, honestly, indeed, literally, practically, quite, rather, real, really, substantially, sure, truly, veritably, yea, just, whacking

really


effectually, fairly, frankly, honestly, indeed, literally, practically, quite, rather, real, really, substantially, sure, truly, veritably, yea


فارسی به عربی

ببساطة , تماما , جسمانی , حقا , فی الحقیقة

مترادف و متضاد

actually (قید)
واقعا، عملا، در حقیقت، بالفعل، فعلا

really (قید)
واقعا، بالفعل، براستی، راستی

indeed (قید)
واقعا، فعلا، همانا، محققا، براستی، در واقع، حقیقتا، فی الواقع، هر اینه، آره راستی

quite (قید)
واقعا، تماما، کاملا، بکلی

simply (قید)
واقعا، حقیقتا، بسادگی

verily (قید)
واقعا، براستی، امین، حقیقتا، هر اینه

bodily (قید)
واقعا

veritably (قید)
واقعا، حقیقتا

فرهنگ فارسی

حقیقتا در حقیقت فی الواقع .

فرهنگ معین

( واقعاً ) (قِ عن ) [ ع . ] (ق . ) در واقع ، در حقیقت ، حقیقتاً.

لغت نامه دهخدا

( واقعاً ) واقعاً. [ ق ِ عَن ْ ] ( ع ق ) در حقیقت. بحقیقت. حقیقةً. درواقع. فی الواقع. براستی. رجوع به واقع شود.

فرهنگ عمید

فی الواقع، درحقیقت.

واژه نامه بختیاریکا

زِ راستی!

پیشنهاد کاربران

به معنای واقعی!

به درستی حق

به واقع


کلمات دیگر: