بافروغ. [ ف ُ ] ( ص مرکب ) ( از: با + فروغ ). روشن. تابناک. نورانی :
گوش سر بربند از هزل و دروغ
تا ببینی شهر جان با فروغ.
آخرش رسوا و اول با فروغ.
گوش سر بربند از هزل و دروغ
تا ببینی شهر جان با فروغ.
مولوی.
همچو وعده مکر و گفتار دروغ آخرش رسوا و اول با فروغ.
مولوی.