گفتگو کردن
فارسی به انگلیسی
negotiate, to converse, to talk
converse, parley
فارسی به عربی
تفاوض , تکلم , جادل , ناقش
اتصل
اتصل
تفاوض , تکلم , جادل , ناقش
مترادف و متضاد
سخن گفتن، گفتگو کردن، صحبت کردن، سخنرانی کردن، حرف زدن، تکلم کردن، دراییدن
دلیل اوردن، مشاجره کردن، سر و کله زدن، استدلال کردن، بحی کردن، گفتگو کردن
بحی کردن، گفتگو کردن، مطرح کردن، با دقت به کردن
گفتگو کردن، معاشرت کردن، ارتباط برقرار کردن، مکاتبه کردن، کاغذ نویسی کردن، مراوده کردن، فرا فرستادن
گفتگو کردن، مذاکره کردن، تبادل نظر کردن، به پول نقد تبدیل کردن
گفتگو کردن، مذاکره کردن
فرهنگ فارسی
سخن گفتن . مذاکره کردن .
لغت نامه دهخدا
گفتگو کردن. [ گ ُ ت ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سخن گفتن. مذاکره کردن. رجوع به گفتگو و گفتگوی و گفتار شود.
کلمات دیگر: