مترادف ماهیانه : ماهانه، مستمری، مشاهره، مقرری، وظیفه، ماه به ماه، هرماهه
ماهیانه
مترادف ماهیانه : ماهانه، مستمری، مشاهره، مقرری، وظیفه، ماه به ماه، هرماهه
فارسی به انگلیسی
monthly
فارسی به عربی
شهریا
مترادف و متضاد
ماهواره، ماهیانه، ماهی یکبار
ماهانه، مستمری، مشاهره، مقرری، وظیفه
ماهبهماه، هرماهه
۱. ماهانه، مستمری، مشاهره، مقرری، وظیفه
۲. ماهبهماه، هرماهه
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به ماه : ۱- آنچه که ماهی یکبار صادر شود ماهانه : چگونه طبع توان کردن این جریده بوقت که ماهیان. آن گشته سالیانه همی . ( ادیب فراهانی . ۲ ) ۵٠۸- ( اسم ) مقرری و وظیفه ای که هر ماه یک بار بخدمتگزار و کارمند دهند ماهانه مشاهره شهریه .
لغت نامه دهخدا
ماهیانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) آنچه ماه در ماه در وجه مواجب و مقرری به کسی دهند همچو سالیانه که سال در سال میدهند. ( برهان ) ( آنندراج ). مشاهره. شهریه. آنچه ماه به ماه از مقرری و مواجب به کسی دهند. ( ناظم الاطباء ). آنچه در ماه برای کسی از مزد یا مواجب مقرر کرده اند. شهریه. مشاهره. ماهانه. ماهوار. ماهواره. مهواره. سرماهی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
به بازارگان گفت تا زنده ای
چنان دان که شاگرد را بنده ای
همان نیزهر ماهیانه دوبار
درم شصت گنجی برو برشمار.
چگونه طبع توان کردن این جریده به وقت
که ماهیانه آن گشته سالیانه همی.
به بازارگان گفت تا زنده ای
چنان دان که شاگرد را بنده ای
همان نیزهر ماهیانه دوبار
درم شصت گنجی برو برشمار.
فردوسی.
ذکر مال مشاهره به قم که آن را به اصطلاح اهل قم ماهیانه گویند. ( تاریخ قم ص 164 ). || نشریه ای که ماهی یک بار منتشر شود: مجله ماهیانه. ( ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ماهانه : چگونه طبع توان کردن این جریده به وقت
که ماهیانه آن گشته سالیانه همی.
ادیب الممالک.
|| ( اِ مرکب ) به معنی ماهیابه. هم آمده است و آن نان خورشی باشد که از ماهی سازند. ( برهان ). خوردنیی که ماهیابه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). به این معنی ظاهراً مصحف «ماهیابه » است. ( حاشیه برهان چ معین ): صحناة. صحناء، ماهیانه. ( منتهی الارب ). و رجوع به ماهیابه شود.فرهنگ عمید
= ماهانه
ماهانه#NAME?
واژه نامه بختیاریکا
ماواری ( ماه واری )
جدول کلمات
راتبه . راستاد
پیشنهاد کاربران
شهریه
کلمات دیگر: