کلمه جو
صفحه اصلی

گشن امدن

فارسی به انگلیسی

to (have a) rut

فارسی به عربی

اخدود

مترادف و متضاد

rut (فعل)
شیار دار کردن، خط انداختن، مست شهوت شدن، فحل شدن، گشن امدن، شور پیدا کردن

فرهنگ فارسی

( گشن آمدن ) طالب نر شدن

لغت نامه دهخدا

( گشن آمدن ) گشن آمدن. [ گ ُ م َ دَ ] ( مص مرکب ) طالب نر شدن : غنجه ؛ زن بگشن آمده :
ز دشت رم گله در هر قرانی
بگشن آید تکاور مادیانی.
نظامی.


کلمات دیگر: