کلمه جو
صفحه اصلی

نیک نژاد

فارسی به انگلیسی

purebred, well-born, blooded

purebred, well-born


مترادف و متضاد

highborn (صفت)
اصیل، نیک نژاد، پاک زاده

فرهنگ فارسی

حسیب با حسب ٠ اصیل ٠ گوهری ٠ گهری ٠ با گوهر ٠

لغت نامه دهخدا

نیک نژاد. [ ن ِ ] ( ص مرکب ) حسیب. باحسب. اصیل. گوهری. گهری. باگوهر. ( یادداشت مؤلف ).

پیشنهاد کاربران

والاتبار . .


کلمات دیگر: