کلمه جو
صفحه اصلی

گوشه نشینی اختیارکردن

فارسی به انگلیسی

to sequester oneself from the world

پیشنهاد کاربران

گوی تنهایی زدن ؛ کنایه از گوشه نشینی و انزوا گزیدن :
دوش در صحرای خلوت گوی تنهایی زدم
خیمه بربالای منظوران بالایی زدم.
سعدی.
خرقه پوشان صوامع را دوتایی چاک شد
چون من اندر کوی وحدت گوی تنهایی زدم.
سعدی.


کلمات دیگر: