کلمه جو
صفحه اصلی

ایراد گیر


مترادف ایراد گیر : بهانه جو، بهانه گیر، خرده گیر، رخصه جو، عیب جو، معترض، منتقد، ناقد

برابر پارسی : خرده گیر

فارسی به انگلیسی

captious, fastidious, nit-picker, hypercritical, querulous, censorious, of cavilling or nagging habits

captious


فارسی به عربی

صعب

مترادف و متضاد

fussy (صفت)
پرهرج ومرج، ایراد گیر، داد و بیداد کن

captious (صفت)
وسیع، حیله گر، فریبنده، ایراد گیر

niggling (صفت)
ایراد گیر، اندک

prig (اسم)
ادم خودنما، دله دزد، ایرادگیر، شخص منفور، نکته گیر

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - معترض اعتراض کننده . ۲ - بهانه گیر.

پیشنهاد کاربران

( صفت ) منسوب به ایراد ایرادگیر بهانه گیر.

ایرادی

( صفت ) منسوب به ایراد ایرادگیر بهانه گیر.


کلمات دیگر: