کلمه جو
صفحه اصلی

اموزه

فارسی به عربی

فصل

مترادف و متضاد

course (اسم)
جریان، دوره، جهت، سمت، مسیر، روش، اصول، در طی، خط سیر، خط مشی، بخشی از غذا، اموزه، اموزگان

فرهنگ معین

( آموزه ) (زِ ) ( اِ. ) درس ، یک واحد آموزشی .

پیشنهاد کاربران

تعلیم

آموزه. الف. درس، یک واحد آموزشی. ( منبع: فرهنگ فارسی معین )
امثال:
"ده آموزۀ شگفت انگیز زندگی از آلبرت اینشتین. " ( منبع: تارنمای شخصی باران )
"افزایش تقاضای فراگیری آموزه های کارآفرینی متناسب با میزان تحصیلات کارآفرینان است. " ( منبع: تارنمای بانک اطلاعات کار آفرینی، وزارت کار و امور اجتماعی ایران )
ب. اصول، تعلیم، رهنامه. مترداف های این واژه در زبان انگلیسی «teaching» و «doctrine» می باشند.
امثال:
"آموزه‏ های فلسفی و عرفانی دیربازی است که در گسترۀ شعر فارسی ره ‏یافته و این مهم در بیشتر جلوه‏ های ادبیات شعری کهن یا کلاسیک حضور دارد، . . . . " ( منبع: معروف کبیری در تارنمای شخصی فردا )
"اگر چه همه آموزه‏ ها و تعالیم حیات‏بخش اسلام برای سلامت و سعادت دنیا و آخرت انسان تشریع شده ‏اند، اما به طور خاص در دستورات دینی در بحث پیش‏ گیری از ابتلاء به آسیب ‏های روحی و روانی آموزه‏ هایی وجود دارند که این مقاله به صورت مختصر به آن ‏ها می‏پردازد؛ آموزه ‏هایی چون: صبر، کار و تلاش، ورزش و تفریحات سالم، تقوا، توبه، امیدواری و . . . . " ( منبع: خبرگزاری فارس، ۱۵ اسفند ۱۳۸۸ - با اندکی تغییر در نقطه گذاری و املاء )

دانش اکتسابی

پند و اندرز . نصیحت

صفت فاعلی هست؟ چون بن مضارع ه است به هرحال ریشه کلمه از اموختن هست

دکترین


کلمات دیگر: