کلمه جو
صفحه اصلی

انبار شدن

فارسی به انگلیسی

stockpile

فارسی به عربی

تراکم

مترادف و متضاد

backlog (فعل)
جمع شدن، انبار شدن

فرهنگ فارسی

جمع شدن . توده گشتن . روی هم انباشته شدن .

لغت نامه دهخدا

انبار شدن. [ اَم ْ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) جمع شدن. توده گشتن. روی هم انباشته شدن : مهمات را نبایدگذاشت که انبار شود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 487 ).


کلمات دیگر: