کلمه جو
صفحه اصلی

استمالت کردن

فارسی به انگلیسی

appease, conciliate, mollify, palliate, placate, propitiate, pacify, soothe

مترادف و متضاد

soothe (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن، تسلی دادن، استمالت کردن، دل بدست اوردن، دلجویی کردن

propitiate (فعل)
تسکین دادن، خشم کسی را فرونشاندن، خشم را فرو نشاندن، استمالت کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) دلجویی کردن بنرمی رفتار کردن .


کلمات دیگر: