چهار عنصر ٠
چهارامهات
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چهارامهات. [چ َ / چ ِ اُم ْ م َ ] ( اِ مرکب ) چهارعنصر :
زمانه را ز پی زادن چنو فرزند
عقیم گشت چهارامهات و هفت آباش.
زمانه را ز پی زادن چنو فرزند
عقیم گشت چهارامهات و هفت آباش.
سنائی.
فرهنگ عمید
=چهارآخشیج
چهارآخشیج#NAME?
کلمات دیگر: