کلمه جو
صفحه اصلی

خسایس

لغت نامه دهخدا

خسایس. [ خ َ ی ِ ] ( ع اِ ) ج ِخسیسه. ( ناظم الاطباء ). خسائس. رجوع به خسائس شود.

خسائس. [ خ َ ءِ ] ( ع اِ ) ناکسی ها و زبونیها. || چیزهای زبون. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
- خسائس امور ؛ مقابل معالی امور. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ عمید

چیزهای زبون و پست.


کلمات دیگر: