پنهان کردن , نهان کردن , نهفتن , ترساندن , مرعوب کردن , تشر زدن به , نهيب زدن به , بس بودن , کفايت کردن , کافي بودن , بسنده بودن
اخف
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
خفیف تر، سبکتر، کم وزن تر
( صفت ) جمع خلف جانشینان بازماندگان بازپسینان پس روان از پس چیزی آیندگان . یا اخف واسف . ماندگان و رفتگان .
سبکتر خفیفتر
( صفت ) جمع خلف جانشینان بازماندگان بازپسینان پس روان از پس چیزی آیندگان . یا اخف واسف . ماندگان و رفتگان .
سبکتر خفیفتر
لغت نامه دهخدا
اخف. [ اَ خ َف ف ]( ع ن تف ) نعت تفضیلی از خفیف. سبک تر. خفیف تر. مقابل اثقل : خزانه بگشادند هرچه اخف بود از جواهر و زر و سیم و جامه بغلامان داد تا برداشتند. ( تاریخ بیهقی ).
- امثال :
اخف حلماً من العصفور.
اخف رأساً من الذئب و من الطائر.
اخف من فراشة.
اخف من یراعة.
|| گواراتر. سبک تر: هو من اعذب المیاه و اخفها. ( رحله ابن جبیر ). و اعذب المیاه و اخفها ماء جیحون. ( صورالاقالیم اصطخری ).
- امثال :
اخف حلماً من العصفور.
اخف رأساً من الذئب و من الطائر.
اخف من فراشة.
اخف من یراعة.
|| گواراتر. سبک تر: هو من اعذب المیاه و اخفها. ( رحله ابن جبیر ). و اعذب المیاه و اخفها ماء جیحون. ( صورالاقالیم اصطخری ).
فرهنگ عمید
۱. خفیف تر.
۲. سبک تر، کم وزن تر.
۲. سبک تر، کم وزن تر.
کلمات دیگر: