کلمه جو
صفحه اصلی

تربز

فرهنگ فارسی

ترب را گویند و بعربی فجل خوانند با ضم اول و کسر ثالث مخفف تربیزه است که بمعنی ترب کوچک است .

لغت نامه دهخدا

تربز. [ ت َ ب ُ ] ( اِ )تربزه. هندوانه. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ) ( فرهنگ نظام ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
بود تخم دنیا و دین کاشتن
دو تربز بیک دست برداشتن.
طغرا ( از آنندراج ).
|| بادرنگ. || خیار. ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به تربزه شود.

تربز. [ت ُ ب ِ / ب ُ ] ( اِ ) ترب را گویند و بعربی فجل خوانند. ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). با ضم اول و کسر ثالث ، مخفف تربیزه است که بمعنی ترب کوچک است. رجوع به ترب و تربزه و تربیزه شود.

تربز. [ ت َ ب ُ ] (اِ)تربزه . هندوانه . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
بود تخم دنیا و دین کاشتن
دو تربز بیک دست برداشتن .

طغرا (از آنندراج ).


|| بادرنگ . || خیار. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). رجوع به تربزه شود.

تربز. [ت ُ ب ِ / ب ُ ] (اِ) ترب را گویند و بعربی فجل خوانند. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). با ضم اول و کسر ثالث ، مخفف تربیزه است که بمعنی ترب کوچک است . رجوع به ترب و تربزه و تربیزه شود.


فرهنگ عمید

تُرُب.
۱. هندوانه.
۲. خیار.
۳. بادرنگ.

۱. هندوانه.
۲. خیار.
۳. بادرنگ.


تُرُب.


پیشنهاد کاربران

تربز به هر تابستان کاری تر گویند مانند خیار و هندوانه و تربزه


کلمات دیگر: