( اسم ) نوعی از کنگر بیدگیا حرشف .
بخوشی و بخوبی بعافیت و رستگاری بسمتی و تندرستی .
بخوشی و بخوبی بعافیت و رستگاری بسمتی و تندرستی .
بخیر. [ ب ِ خ َ/ خ ِ ] (ق مرکب ) بخوشی وخوبی . بعافیت و رستگاری . بسلامتی و تندرستی . بعاقبت و سرانجام نیک . بقصد و اراده ٔ نیک . (ناظم الاطباء).
- بخیر و خوبی ؛ صحیح و سالم و بسلامتی . (ناظم الاطباء).
بخیر. [ ب َ ] (اِ) گیاهی است دوایی که آن را بیدگیا خوانند و آن نوعی از کنگر باشد. (برهان قاطع). نوعی از کنگر. بیدگیا. حرشف . بخیل . (از فرهنگ فارسی معین ). بخمه . و رجوع به کنگر و حرشف شود.