خاکستري , داراي رنگ خاکستري , شبيه خاکستر , مربوط به چوب درخت زبان گنجشک , کبود , سفيد(درمورد موي سرو غيره) , سفيد شونده , روبه سفيدي رونده , باستاني , کهنه , پير , نا اميد , بد بخت , بيرنگ
رمادی
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رمادی . [ رَ ] (اِخ ) رجوع به ابوجعفر رمادی در همین لغت نامه و الانساب سمعانی شود.
رمادی . [ رَ ] (اِخ ) شهری است در عراق و مرکز استان دیلم است و در نزدیکی فرات بین عراق و سوریه قرار دارد. (از اعلام المنجد).
رمادی . [ رَ ] (اِخ ) یوسف بن هارون الکندی ، مکنی به ابوعمر. ترجمه ٔ حال او را حافظ ابوعبداﷲ الحمیدی در کتاب «جذوة المقتبس » آورده و چنین نویسد: «گویا یکی از اجداد وی از مردمان «رمادة» (موضعی در مغرب ) بوده است . و او شاعری است بسیارشعر و سریعالقول و به جهت اشتغال در فنون نظم آثارش بین خاص و عام اشتهار و رواج کامل دارد و حتی بعضی از بزرگان ادب درباره ٔ وی گفته اند که : شعر به کنده آغاز شد و به کنده ختم گردید و مراد آنها امروءالقیس و متنبی و یوسف بن هارون است . و خود شاعر در قصیده ٔ مدحیه ای که بهنگام ورود اسماعیل بن القاسم القالی به اندلس سروده اشاره به این قول کرده و گوید:
من حاکم بینی و بین عذولی
الشجو شجوی و العویل عویلی .
و رسیدن ابی علی القالی به اندلس در سال 330 هَ . ق . اتفاق افتاده است . وسپس حمیدی وقایع و شماره ٔ اشعار وی را ذکر می کند و از جمله گوید: مدتی در زندان بسر برد و از تألیفات او کتابی است در طیر. ابن بشکوال در کتاب «الصله » آرد که «النوادر» از آثار اوست . وفات وی بنا بقول ابن حیان در سال 403 هَ . ق . اتفاق افتاده است . (از وفیات الاعیان ابن خلکان ).
رمادی . [ رَ] (ص نسبی ) منسوب به رماد و رمادة. خاکستری . تیره . خاکسترگون . خاکستررنگ . رجوع به «گرگ دیزه » شود. || دارویی است مخصوص چشم از ترکیبهای قدیم که سازنده ٔ آن معلوم نیست . اشک چشم و رطوبتهای غریبه را خشک می کند و موجب قوت باصره و معالج درد چشم اطفال است . (از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). || منسوب است به رمادة فلسطین و یمن . رجوع به رمادة شود.
رمادی. [ رَ ] ( اِخ ) رجوع به ابوجعفر رمادی در همین لغت نامه و الانساب سمعانی شود.
رمادی. [ رَ ] ( اِخ ) یوسف بن هارون الکندی ، مکنی به ابوعمر. ترجمه حال او را حافظ ابوعبداﷲ الحمیدی در کتاب «جذوة المقتبس » آورده و چنین نویسد: «گویا یکی از اجداد وی از مردمان «رمادة» ( موضعی در مغرب ) بوده است. و او شاعری است بسیارشعر و سریعالقول و به جهت اشتغال در فنون نظم آثارش بین خاص و عام اشتهار و رواج کامل دارد و حتی بعضی از بزرگان ادب درباره وی گفته اند که : شعر به کنده آغاز شد و به کنده ختم گردید و مراد آنها امروءالقیس و متنبی و یوسف بن هارون است. و خود شاعر در قصیده مدحیه ای که بهنگام ورود اسماعیل بن القاسم القالی به اندلس سروده اشاره به این قول کرده و گوید:
من حاکم بینی و بین عذولی
الشجو شجوی و العویل عویلی.
و رسیدن ابی علی القالی به اندلس در سال 330 هَ. ق. اتفاق افتاده است. وسپس حمیدی وقایع و شماره اشعار وی را ذکر می کند و از جمله گوید: مدتی در زندان بسر برد و از تألیفات او کتابی است در طیر. ابن بشکوال در کتاب «الصله » آرد که «النوادر» از آثار اوست. وفات وی بنا بقول ابن حیان در سال 403 هَ. ق. اتفاق افتاده است. ( از وفیات الاعیان ابن خلکان ).
رمادی. [ رَ ] ( اِخ ) شهری است در عراق و مرکز استان دیلم است و در نزدیکی فرات بین عراق و سوریه قرار دارد. ( از اعلام المنجد ).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
دولتِ اسلامی (داعش)
جنگِ دومِ تکریت
انبار
رَمادی مرکز استان انبار عراق است. شهر رمادی در صد کیلومتری باختریِ بغداد قرار گرفته است. رمادی نقطهٔ جنوب غربی مثلث سنی در عراق به شمار می آید. بیشتر مردم رمادی سنی مذهب و از قبیله دُلَیم هستند.
در ۱۵ ماه می ۲۰۱۵، شهر رمادی با عقب نشینی نیروهای دولتی از مواضع خود به دست داعش افتاد. گفته می شود که پلیس و ارتش تحت فشار داعش در میان هرج و مرج از شهر عقب نشینی کرده اند.