کلمه جو
صفحه اصلی

حیاطت

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) پاس داشتن نگه داشتن حفظ کردن تعهد کردن . ۲ - ( اسم ) پاسداری نگهداری .

لغت نامه دهخدا

حیاطت. [ طَ ] ( از ع ، مص )نگاه داشتن. حیاطة. ( صراح ). نگهبانی. ( غیاث ). پاس داشتن : و او را در کنف رعایت و حیاطت خویش میداشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به حیاطه شود.

حیاطة. [ طَ ] ( ع مص ) نگاه داشتن. حوط. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به حوط و حیاطت شود.

حیاطت . [ طَ ] (از ع ، مص )نگاه داشتن . حیاطة. (صراح ). نگهبانی . (غیاث ). پاس داشتن : و او را در کنف رعایت و حیاطت خویش میداشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجوع به حیاطه شود.


فرهنگ عمید

۱. حفظ کردن، نگه داری کردن.
۲. تعهد کردن.
۳. پاسداری، نگه داری.


کلمات دیگر: