کلمه جو
صفحه اصلی

اختزال

عربی به فارسی

تند نويسي , مختصر نويسي


فرهنگ فارسی

تنهابودن، منفردبودن، انفراد، انقطاع، انداختن، بریدن، پارهای ازچیزی بریدن، خیانت درامانت کردن
تنها و منفرد بودن انداختن بریدن

لغت نامه دهخدا

اختزال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) تنها و منفرد بودن. || انداختن. || بریدن. اقتطاع. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). پاره ای از چیزی بریدن. پاره کردن. || بریده شدن. انقطاع. || انفراد. انفراد برأی. || حذف. || از میان بردن : هرآنچه در ایام هرج و مرج از دخل و خرج اندوخته بودند و باختزال و استنکال فراهم آورده از ایشان بستد بلطف و عنف. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || خیانت کردن : نسبت اختزالی بدو کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون گوید: اختزال ، در لغت بریدن را گویند. و نزد اهل معانی نوعی از حذف باشد، چنانکه شرح آن در ضمن معنی کلمه حذف در سابق بیان شد.

فرهنگ عمید

۱. خودکامگی.
۲. خیانت در امانت.


کلمات دیگر: