کلمه جو
صفحه اصلی

ویک

فرهنگ فارسی

ده دهستان ابهررود بخش قیدار شهرستان زنجان . در ۲۷ کیلومتری شمال خاوری قیدار. کوهستانی سردسیر ۷۵۱ تن سکنه دارد . محصولش غلات بنشن انگور میوه قلمستان و شغل کشاورزی قالیچه گلیم جاجیم بافی است .
(صفت )کلم. تعجب است وای بر تو . ویحک . توضیح در فارسی بصورت وک آمده : (( ماده گفتا هیچ شرمت نیست و یک چون سبکساری نه بد دانی نه نیک . ) ) ( رودکی )
کلمه ایست که چون از چیزی نفرت نماید گویند یا ویک بمعنی ویحک است و آن لفظی است عربی و کلمه ترحم است یعنی ای نیک بخت و ای نیک وای خوب و بعضی گویند بمعنی وای است که در وقت تاسف و کف دست بر هم سودن گویند و بمعنی ویلک هم استعمال کنند و آن لفظی است عربی و کلمه عذاب است یعنی ای بد بخت و ای زشت و ای زبون و ای بد .

فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . ] (شب جم . ) وای بر تو، کلمه ای است که در هنگام ندبه و زاری گفته می شود.

لغت نامه دهخدا

ویک . [ وَ ک َ ] (ع صوت ) تعجب از تو. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). درعربی وی به فتح و سکون یاء کلمه ٔ تعجب است ، یقال : ویک و وی لزید. (حاشیه ٔ برهان قاطع از منتهی الارب ).


ویک . [ وَ / وِ / وی ] (صوت ) کلمه ای است که چون از چیزی نفرت نمایند گویند. (برهان ). || به معنی ویحک است ، و آن لفظی است عربی و کلمه ٔ ترحم است یعنی ای نیک بخت و ای نیک و ای خوب ، و بعضی گویند به معنی وای است که در وقت تأسف و کف دست بر هم سودن گویند، و به معنی ویلک هم استعمال کنند و آن لفظی است عربی و کلمه ٔ عذاب است یعنی ای بدبخت و ای زشت و ای زبون و ای بد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). ویک به جای ویحک باشد. رودکی سمرقندی گفت :
ماده گفتا هیچ شرمت نیست ویک
چون سبکساری نه بد دانی نه نیک .
(لغت فرس چ اقبال ص 257) (و در چ هرن [ از لغت فرس ] آمده ویک به معنی ویحک و چنان پندارم که هر دو تازی اند ولیکن ویک مستعمل است ). در صحاح الفرس مصرع دوم «پس سبکساری ...» است و در منتخب فرس میرزا ابراهیم ذیل لغت ویک آمده ویک نیکبخت و به عربی ویحک باشد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :
خشمش آمد و همانگه گفت ویک
خواست کاو را برکند از دیده کیک .

رودکی .


اگر شاخ بد خیزد از بیخ نیک
تو با شاخ بد برمیاغاز ویک .

فردوسی .


سخن گفتن نغز و گفتار نیک
نگردد کهن تا جهان است ویک .

فردوسی .


پشیمان نگردد کس از کار نیک
نکوتر ز نیکی چه چیز است ویک ؟

اسدی .



ویک. [ وَ ک َ ] ( ع صوت ) تعجب از تو. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). درعربی وی به فتح و سکون یاء کلمه تعجب است ، یقال : ویک و وی لزید. ( حاشیه برهان قاطع از منتهی الارب ).

ویک. [ وَ / وِ / وی ] ( صوت ) کلمه ای است که چون از چیزی نفرت نمایند گویند. ( برهان ). || به معنی ویحک است ، و آن لفظی است عربی و کلمه ترحم است یعنی ای نیک بخت و ای نیک و ای خوب ، و بعضی گویند به معنی وای است که در وقت تأسف و کف دست بر هم سودن گویند، و به معنی ویلک هم استعمال کنند و آن لفظی است عربی و کلمه عذاب است یعنی ای بدبخت و ای زشت و ای زبون و ای بد. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). ویک به جای ویحک باشد. رودکی سمرقندی گفت :
ماده گفتا هیچ شرمت نیست ویک
چون سبکساری نه بد دانی نه نیک.
( لغت فرس چ اقبال ص 257 ) ( و در چ هرن [ از لغت فرس ] آمده ویک به معنی ویحک و چنان پندارم که هر دو تازی اند ولیکن ویک مستعمل است ). در صحاح الفرس مصرع دوم «پس سبکساری...» است و در منتخب فرس میرزا ابراهیم ذیل لغت ویک آمده ویک نیکبخت و به عربی ویحک باشد. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) :
خشمش آمد و همانگه گفت ویک
خواست کاو را برکند از دیده کیک.
رودکی.
اگر شاخ بد خیزد از بیخ نیک
تو با شاخ بد برمیاغاز ویک.
فردوسی.
سخن گفتن نغز و گفتار نیک
نگردد کهن تا جهان است ویک.
فردوسی.
پشیمان نگردد کس از کار نیک
نکوتر ز نیکی چه چیز است ویک ؟
اسدی.

ویک. ( اِخ ) دهی است از دهستان ابهررود بخش قیدار شهرستان زنجان. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

ویک . (اِخ ) دهی است از دهستان ابهررود بخش قیدار شهرستان زنجان . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


فرهنگ عمید

= ویحک

ویحک#NAME?


دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۶°۱۵′۳۷″شمالی ۴۸°۴۹′۵۳″شرقی / ۳۶٫۲۶۰۲۸°شمالی ۴۸٫۸۳۱۴۱°شرقی / 36.26028; 48.83141
ویک، روستایی از توابع بخش سلطانیه شهرستان ابهر در استان زنجان ایران است.
این روستا در دهستان سنبل آباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۵۹ نفر (۱۲۶خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

ویک ، اثر کشتی ( Wake ) [اصطلاح دریانوردی]:به حرکت آب و تلاطم ایجاد شده در سطح دریا ( در پشت کشتی ) ناشی از حرکت کشتی در آب اطلاق میگردد . ابعاد ویک و ماندگاری آن به عوامل مختلفی نظیر ابعاد کشتی ، آبخور ، سرعت ، فرم بدنه زیرآبی ، نوع و تعداد پروانه ها ، فورس دریای و . . . بستگی دارد .


کلمات دیگر: