( اسم ) جمع جم
بسیار شدن آب چاه و گرد آمدن یا باز آمدن آب چاه وقت کشیدن یا نزدیک شدن کار یا گوشت شدن و فربه شدن .
بسیار شدن آب چاه و گرد آمدن یا باز آمدن آب چاه وقت کشیدن یا نزدیک شدن کار یا گوشت شدن و فربه شدن .
جموم . [ ج َ ] (ع ص ، اِ)چاه بسیارآب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: بئر جموم . (اقرب الموارد). || اسب که هر زمان رفتار دیگر آرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
جموم . [ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ جَم ّ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جَم ّ شود.
جموم . [ ج ُ ] (ع مص ) بسیار شدن آب چاه و گرد آمدن . || بازآمدن آب چاه وقت کشیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نزدیک شدن کار. (منتهی الارب ). || بسیارگوشت شدن و فربه شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).