( اسم ) پهن و کوفته شده پخش و برابر با زمین شده پخچوده .
پخچیده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پخچیده. [ پ َ دَ / دِ ] ( ن مف ) پهن. کوفته شده. پخش و برابر با زمین شده. پخچوده. پهن شده. پهن گردیده :
تیغت تن کوهسار انجیده
گرزت سر روزگار پخچیده.
تیغت تن کوهسار انجیده
گرزت سر روزگار پخچیده.
سراج الدین راجی.
فرهنگ عمید
۱. کوفته شده.
۲. پهن شده.
۲. پهن شده.
کلمات دیگر: