کلمه جو
صفحه اصلی

ندیده

فارسی به انگلیسی

unseen


unseen, great great great grandchild

great great great grandchild


مترادف و متضاد

unsight (صفت)
دیده نشده، ندیده، امتحان نکرده

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) نادیده دیده نشده .۲ - ( اسم ) فرزند[ نبیره ] : کمترکسی است که ندیده خود رادیده باشد.

فرهنگ معین

(نَ دِ ) ۱ - (ص مف . ) نادیده ، دیده نشده . ۲ - (اِ. ) (عا. ) نسل پنجم ، فرزندِ نبیره .

لغت نامه دهخدا

( ندیدة ) ندیدة. [ ن َ دَ ] ( ع اِ ) تأنیث ندید، به معنی همتا و مانند. ( منتهی الارب ). ج ، ندائد. رجوع به ندید شود.
ندیده. [ ن َ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) دیده نشده. رؤیت ناشده. نادیده. پنهان از نظر. نامرئی : خدای ندیده. || ( ق مرکب ) بی آنکه ببیند. بدون رؤیت.
- ندیده خریدن ؛ بی مشاهده و معاینه و دیدن خریدن.
|| ( ن مف مرکب ) ندیدبدید. نودولت. نوکیسه. تازه به دوران رسیده. تازه به عرصه رسیده. که پس از عمری فقر و تنگدستی و محرومیت تازه به نوائی و ناز و نعمتی رسیده است و خود را گم کرده.
- آب ندیده ؛ آنچه هنوز شسته نشده است. که آب بدان نرسیده است : پارچه آب ندیده. کاغذ آب ندیده. کوزه آب ندیده.

ندیده . [ ن َ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) دیده نشده . رؤیت ناشده . نادیده . پنهان از نظر. نامرئی : خدای ندیده . || (ق مرکب ) بی آنکه ببیند. بدون رؤیت .
- ندیده خریدن ؛ بی مشاهده و معاینه و دیدن خریدن .
|| (ن مف مرکب ) ندیدبدید. نودولت . نوکیسه . تازه به دوران رسیده . تازه به عرصه رسیده . که پس از عمری فقر و تنگدستی و محرومیت تازه به نوائی و ناز و نعمتی رسیده است و خود را گم کرده .
- آب ندیده ؛ آنچه هنوز شسته نشده است . که آب بدان نرسیده است : پارچه ٔ آب ندیده . کاغذ آب ندیده . کوزه ٔ آب ندیده .


ندیدة. [ ن َ دَ ] (ع اِ) تأنیث ندید، به معنی همتا و مانند. (منتهی الارب ). ج ، ندائد. رجوع به ندید شود.


پیشنهاد کاربران

خوب

فرزند زاده
فرزند نوه ی نوه


کلمات دیگر: