رفوکاری
فارسی به انگلیسی
لغت نامه دهخدا
رفوکاری. [ رَ / رُ ] ( حامص مرکب ) عمل رفو کردن و شغل رفوگر. ( ناظم الاطباء ). به معنی رفو کردن. ( آنندراج ) :
مقام رفوکاریش در عراق
به یک جفت تار هنر گشته طاق.
مقام رفوکاریش در عراق
به یک جفت تار هنر گشته طاق.
ملاطغرا ( در تعریف دوتار ازآنندراج ).
رجوع به رفوگری شود.فرهنگ عمید
رفو کردن، شغل و عمل رفوگر.
کلمات دیگر: