کلمه جو
صفحه اصلی

نزال

فرهنگ فارسی

فرود آمدن درمیدان نبردبرای جنگ کردن
( مصدر ) فرود آمدن درمعرکه جنگ برای جنگیدن
کثیر النزول یا کثیر المنازله

فرهنگ معین

(نِ ) [ ع . ] (مص ل . ) فرود آمدن در معرکة جنگ برای جنگیدن .

لغت نامه دهخدا

نزال . [ ن َ ] (ع اِ) نُزل . رجوع به نُزل شود.


نزال. [ ن ِ ] ( ع مص ) منازلة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( زوزنی ). فرودآمدن دو گروه با هم از شتر بر اسب جهت کارزار و فرودآمدن دو گروه با هم در حرب. ( ازمنتهی الارب ) ( آنندراج ). پیاده جنگ کردن. ( از زوزنی ). فرودآمدن دو گروه از شتر و بر اسب سوار شدن جهت کارزار و جدال با خود. ( ناظم الاطباء ). با هم جنگیدن و فرودآمدن هر یک در مقابل دیگری و گویند: حاربوا بالنزال ؛ و آن چنان است که دو دسته از شتران خود فرودآیند و بر اسبان نشینند مضاربه را. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) جدال. کارزار. جنگ :
نزول مرگ باشد بر اعادی
سر شمشیر او روز نزالا.
عنصری.
و در قتال و نزال مقاومت نمود. ( جهانگشای جوینی ). ودر موقف قتال و نزال تقدم کرده بودند. ( جهانگشای جوینی ).

نزال. [ ن َ ] ( ع اِ ) نُزل. رجوع به نُزل شود.

نزال. [ ن َ ل ِ] ( ع اِ فعل ) فرودآ. ( منتهی الارب ). فرودبیا! ( ناظم الاطباء ). اسم فعل است برای امر، به معنی انزل. ( از اقرب الموارد ). و آن معدول است از نازلة و واحد و جمع و مؤنث و مذکر در آن یکسان است. ( از منتهی الارب ).

نزال. [ ن ُزْ زا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ نازل. رجوع به نازل شود.

نزال. [ ن َزْ زا ] ( ع ص ) کثیرالنزول یا کثیرالمنازلة. ( از المنجد ). رجوع به نزول و منازلة شود.

نزال . [ ن َ ل ِ] (ع اِ فعل ) فرودآ. (منتهی الارب ). فرودبیا! (ناظم الاطباء). اسم فعل است برای امر، به معنی انزل . (از اقرب الموارد). و آن معدول است از نازلة و واحد و جمع و مؤنث و مذکر در آن یکسان است . (از منتهی الارب ).


نزال . [ ن َزْ زا ] (ع ص ) کثیرالنزول یا کثیرالمنازلة. (از المنجد). رجوع به نزول و منازلة شود.


نزال . [ ن ِ ] (ع مص ) منازلة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (المنجد) (زوزنی ). فرودآمدن دو گروه با هم از شتر بر اسب جهت کارزار و فرودآمدن دو گروه با هم در حرب . (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ). پیاده جنگ کردن . (از زوزنی ). فرودآمدن دو گروه از شتر و بر اسب سوار شدن جهت کارزار و جدال با خود. (ناظم الاطباء). با هم جنگیدن و فرودآمدن هر یک در مقابل دیگری و گویند: حاربوا بالنزال ؛ و آن چنان است که دو دسته از شتران خود فرودآیند و بر اسبان نشینند مضاربه را. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) جدال . کارزار. جنگ :
نزول مرگ باشد بر اعادی
سر شمشیر او روز نزالا.

عنصری .


و در قتال و نزال مقاومت نمود. (جهانگشای جوینی ). ودر موقف قتال و نزال تقدم کرده بودند. (جهانگشای جوینی ).

نزال . [ ن ُزْ زا ] (ع ص ، اِ) ج ِ نازل . رجوع به نازل شود.


فرهنگ عمید

فرود آمدن در میدان نبرد برای جنگ کردن.


کلمات دیگر: