کلمه جو
صفحه اصلی

جنح

فرهنگ فارسی

بهره از شب

لغت نامه دهخدا

جنح. [ ج َ ] ( ع مص ) بال جنبانیدن مرغ. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ). بر بال مرغ زدن. ( زوزنی ).

جنح. [ ج ِ ] ( ع اِ ) جانب. ( منتهی الارب ). || ناحیه. ( اقرب الموارد ). کرانه. ( منتهی الارب ). || حمایت و پناه. || پاره : جنح لیل ؛ بهره ای از شب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). پاسی از شب. پاره ای از شب. ( مهذب الاسماء ). و به این معنی گاه مضموم گردد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

جنح. [ ج ُ ] ( ع اِ ) بهره ای از شب.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جِنْح شود.

جنح . [ ج َ ] (ع مص ) بال جنبانیدن مرغ . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). بر بال مرغ زدن . (زوزنی ).


جنح . [ ج ِ ] (ع اِ) جانب . (منتهی الارب ). || ناحیه . (اقرب الموارد). کرانه . (منتهی الارب ). || حمایت و پناه . || پاره : جنح لیل ؛ بهره ای از شب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). پاسی از شب . پاره ای از شب . (مهذب الاسماء). و به این معنی گاه مضموم گردد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


جنح . [ ج ُ ] (ع اِ) بهره ای از شب .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جِنْح شود.


فرهنگ عمید

پناه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۳۴(بار)


کلمات دیگر: