پرخاشجویی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
تمایل به برتریجویی اجتماعی و رفتار تهدیدکننده و خصمانه
لغت نامه دهخدا
پرخاشجوئی. [ پ َ ] ( حامص مرکب ) جنگجوئی. فتنه جوئی. ستیزه جوئی. هنگامه طلبی. شراست. شرس. عربده جوئی.
- پرخاشجوئی کردن ؛ رزم جستن. پرخاش جستن. ستیزه جوئی کردن. عربده کردن.
- پرخاشجوئی کردن ؛ رزم جستن. پرخاش جستن. ستیزه جوئی کردن. عربده کردن.
فرهنگ عمید
جنگ جویی.
فرهنگستان زبان و ادب
{aggressiveness} [روان شناسی] تمایل به برتری جویی اجتماعی و رفتار تهدیدکننده و خصمانه
کلمات دیگر: