کلمه جو
صفحه اصلی

ندانم کاری

فارسی به انگلیسی

lack of experience, imprudence, want of tact, foul-up, gaucherie, lack of experience or tact

lack of experience or tact


foul-up, gaucherie


فرهنگ فارسی

عمل ندانم کار: این زن اگرگناهی داشته باشد جزهمان ندانم کاری وشتاب خود سرانه اش درامر طلاق چیزدیگری نیست .

فرهنگ معین

(نَ نَ ) (حامص . ) (عا. ) سهل - انگاری ، از روی عقل و تدبیر کار نکردن .

لغت نامه دهخدا

ندانم کاری. [ ن َ ن َ ] ( حامص مرکب ) عمل ندانم کار. صفت ندانم کار. رجوع به ندانم کار شود.

فرهنگ عمید

ندانم کار بودن، عمل ندانم کار.


کلمات دیگر: