کلمه جو
صفحه اصلی

بسون

لغت نامه دهخدا

بسون. [ ب َ ] ( اِ ) از اصطلاحات هیئت هندیان. رجوع به بس و ماللهند ص 145 س 9 به بعد شود.

بسون. [ ب ُس ْ س ] ( ع اِ ) بسون الملوک. نوعی مشروب مسموم. دوای مایع مسموم برای حیوانات. ( دزی ج 1 ص 87 ).

بسون . [ ب َ ] (اِ) از اصطلاحات هیئت هندیان . رجوع به بس و ماللهند ص 145 س 9 به بعد شود.


بسون . [ ب ُس ْ س ] (ع اِ) بسون الملوک . نوعی مشروب مسموم . دوای مایع مسموم برای حیوانات . (دزی ج 1 ص 87).


گویش مازنی

/besoon/ مانند - بسته

۱مانند ۲بسته


پیشنهاد کاربران

Bessun ( گویش شهرستان بهاباد ) به معنای بگیر، بخر ( bekhar ) که در اصل بستون ( بستان ) بوده است.


کلمات دیگر: